صفحات

۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

حقایق تکان دهنده از جنگ (1)

آدینه، ۳ مهر ۱۳۸۸

حقایق تکان دهنده از جنگ (1)

مقدمه جنگ 8 ساله ایران و عراق که یکی از طولانی ترین و خونبارترین جنگهای قرن اخیر است، دو روایت مختلف دارد، یکی روایت رسمی و حکومتی که تاریخ را بر اساس آن نوشته و کتابها و قصه ها و فیلمها بر اساس آن ساخته اند و دیگری روایت ناگفته جنگ که روایتی حقیقی و بیان واقعیاتی است که اتفاق افتاده است. نسخه حکومتی تاریخچه جنگ 8 ساله، از آنجائی که مملو از لاپوشانی و دروغ و تحریف است، هیچ کمکی بعنوان یک عبرت تاریخی برای درس آموختن از تاریخ نکرده و بدتر باعث گمراهی و تکرار اشتباه می شود. حکومت برای مخفی کردن اشتباهات خود در جریان بروز جنگ و ادامه آن، مجبور به حذف و اضافه های زیادی شده که حاصل آن مجموعه ای سخت گمراه کننده است.دانستن ناگفته های جنگ از بدیهی ترین حقوق ملت ایران و روشنگر بسیاری از زوایای تاریک حکومت و پی بردن به دلایل شکل گیری رفتارهای آن است.بخش نخست – شرایط شکل گیری جنگآیت الله خمینی و جمعی از اطرافیانش سالها در عراق زندگی می کردند و حکومت بعثی عراق نه تنها مزاحمتی برایشان ایجاد نمی کرد بلکه یک فرستنده رادیویی نیز در اختیارشان گذاشته بود که توسط سید محمود دعائی اداره می شد و هر روز بر علیه رژیم شاه برنامه پخش می کرد. سفر آیت الله خمینی از عراق به پاریس و تبدیل نوفل لوشاتو به پایگاه انقلاب، نه بدلیل اراده صدام، بلکه بدلیل خواست غرب برای تسریع در سقوط رژیم شاه و اجرای مفاد توافقنامه کنفرانس گوادلوپ بود.انقلاب با شعارها و وعده های پاریسی به پیروزی رسید ولی با احکام مدرسه رفاهی اداره شد. موج گسترده ای از اعدامها که عمدتاً فرماندهان ارشد و لایق ارتش را در بر می گرفت و فرار انبوهی از آنها بدلیل ترس از اعدام، تشکیل سپاه که ارتش را رقیب جدی خود و طاغوتی می دید، توان دفاعی قوای مسلحه نیرومند ایران را به حداقل رسانید.شعار بسیار ناهنجار و جدی صدور انقلاب، و تکرار تهدید بر علیه عربستان سعودی و اردن و عراق و مصر و ابراز علنی اینکه شاه حسین و ملک فهد و صدام و انورسادات باید بروند و حمایت بی پروا از گروههای تروریستی در خاک کشورهای عربی، جهان عرب را با این واقعیت تلخ مواجه کرد که هدف اول انقلابیون نوپای ایران، درهم کوبیدن رژیمهای کشورهای مسلمان عرب و برپایی حکومت اسلامی در آنها و ایجاد یک اتحاد اسلامی بزرگ است. عراق بدلیل هم مرز بودن، نزدیکترین هدف بود و بیشترین تحریکات نیز بر علیه عراق صورت می گرفت، سلاح و مواد منفجره برای شیعیان تندرو و کردهای عراق ارسال می گردید و دستورالعمل آنها سقوط صدام بود. در چند کشور دیگر عربی از جمله عربستان سعودی و یمن، واحدهای ترور آموزش دیده و تجهیز شده در ایران بهمراه اسلحه و مواد منفجره دستگیر شدند. واحد نهضتهای آزادیبخش سپاه مسئولیت اعزام این گروهها را بر عهده داشت.کشورهای عربی و در رأس آنها عراق برایشان مسجل شد که هدف حکومت ایران چیست و همگی پشت سر صدام متحد شدند تا با این خطر بزرگ مقابله کنند. سید محمود دعایی سفیر ایران در عراق بود، هم او بارها با مقامات مختلف نظام در خصوص رفتار اشتباهشان در قبال عراق صحبت کرد و هر بار با پیغام های گلایه مندانه دولت عراق به تهران می آمد و این پیامها را منتقل می کرد. سه ماه قبل از شروع جنگ، صدام بطور جدی پیغام فرستاد که آماده سفر به تهران و حل اختلافات است ولی تحمل وضعیت موجود را نداشته و در صورت ادامه رفتارهای حکومت ایران، وارد جنگ خواهد شد. شرح این موضوع در خاطرات مهندس بازرگان آمده است: «روزی در سال 1359 از شورای انقلاب از من خواستند برای مشورت در مسئله مهمی در جلسه شورا شرکت ‏کنم. وقتی به جلسه رفتم دیدم آقای دعائی سفیر ایران در عراق نیز در جلسه حضور دارد. گفتند آقای دعایی ‏گزارشی دارند. آقای دعایی بیان کرد که در ماههای اخیر هر چند وقت یکبار و گاهی هرهفته مرا به ‏وزارت امور خارجه احضار و با ارائه مدارکی به دخالتها و کوشش ایران برای اخلال و آشفتگی در عراق ‏اعتراض می نمایند و من توضیح میدهم که اینها کار دولت ایران نیست و گروههای خودسرند که دنبال قدرت ‏نمایی هستند و نظایر این نوع استدلالها برای رفع اعتراض. اما هفته گذشته صدام حسین مرا احضار کرد و پس از ‏بیان اعتراض شدید به دخالتها و اخلالها گفت این وضع برای من قابل تحمل نیست. شما بروید تهران و به آقای ‏خمینی بگویید من اولین دولتی بودم که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختم و اگر اجازه بدهند من (صدام) ‏خودم شخصا به ایران می آیم تا با مذاکره اختلافاتمان را حل کنیم، اگر مایل نیستند با من مذاکره کنند، من یک هیئت ‏عالیرتبه به ایران می فرستم و یا دولت ایران یک هیئت عالی برای مذاکره به عراق بفرستد تا اختلافات فیمابین حل ‏شود زیرا ادامه این وضع برای من قابل تحمل نیست و من برای خاتمه دادن به این وضع به ایران حمله نظامی ‏خواهم کرد. سپس آقای دعائی تاکید کرد که این آدمی است که حمله خواهد کرد.‏»شورای انقلاب تصمیم میگیرد که آقای دعایی به اتفاق آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر بهشتی برای بیان ماجرا ‏و تعین تکلیف به دیدار رهبر انقلاب بروند. در این دیدار ابتدا آقای دعایی شرح کامل ماجرا ونهایتا تهدید صدام را ‏بیان می کند رهبر انقلاب در پاسخ می گوید «محلش نگذارید.» سپس آقای مهندس بازرگان به استدلال می پردازد ‏که باید توجه کرد که امروزه موقعیت ما به علت اعمال تندی که شده ومواضع تندتری که اتخاذ گردیده است در ‏بین ملل جهان چندان مطلوب نیست و اگر گرفتار جنگ شویم کسی از ما حمایت نخواهد کرد بلکه از طرف مقابل ‏ما حمایت خواهند کرد. ازاین گذشته ارتش به علت اعدام بسیاری از فرماندهان عالی و درجات پائین تر و ‏اهانت های بسیاری که به ارتش و ارتشیان از افراد وگروههای مختلف شده ومی شود وضع بسیار نامناسبی دارد ‏وبکلی فاقد روحیه لازم است. همچنین تسلیحات نظامی ما عمدتا آمریکایی است و با مشکلات میان دو کشور، ‏دیگر دسترسی به لوازم یدکی مشکل و شاید غیر ممکن باشد. افزون بر این جهان غرب و حتی کشور‏های عربی محال است بگذارند ما پیروز شویم. بنا بر این باید از وقوع جنگ جلوگیری کنیم. رهبر انقلاب در ‏پاسخ می گوید «گفتم محلش نگذارید.» مجددا آقای دکتر بهشتی شروع به استدلال می کند اما آیت الله خمینی تا سخن او ‏پایان گیرد تحمل نکرده واز جایش برمی خیزد و برای بار سوم تکرار می کند که «گفتم محلش نگذارید» و بطرف اندرونی حرکت می کند . افراد حاضر در جلسه به شورای ‏انقلاب بر می گردند و آقای دعایی بسیار ناراحت بوده در حالیکه گریه می کرده می گوید به خدا قسم او (صدام) ‏حمله خواهد کرد. هیچکس کاری نمی تواند بکند و چند ماه بعد عراق به ایران غافلگیرانه حمله می کند.‏در بخش نظامی نیز فرماندهان سپاه در غرب کشور از حدود شش ماه قبل از آغاز جنگ، از تحرکات مرزی ارتش عراق گزارش داده و این گزارشات حدود 2 ماه قبل از شروع جنگ اوج گرفته و سبب نگرانی این فرماندهان می شود، ولی مسئولین عالی کشور همواره در مقابل این گزارشات احتمال حمله عراق به ایران را رد می کنند. توپخانه ارتش عراق یکماه قبل از آغاز جنگ شروع به شلیک بداخل خاک ایران با گلوله های فسفری و ثبت مختصات اهداف مهم می نماید و دیگر برای هیچکدام از فرماندهان نظامی شکی باقی نمی ماند که حمله ارتش عراق قریب الوقوع است. متأسفانه در تهران هیچ کسی حاضر به اهمیت دادن به موضوع نیست و نیروهای نظامی در سردرگمی کامل به نظاره می نشینند تا سرانجام حمله ارتش عراق شروع شود.مسئولین حکومت جمهوری اسلامی نه از نظر سیاسی کوچکترین اقدامی برای تنش زدائی بین دو کشور و جلوگیری از بروز جنگ انجام دادند و نه اینکه ضرورت دیدند تا با تقویت نیروهای نظامی در مرز، مانع از غافلگیری و پیشروی ارتش عراق در صورت بروز جنگ شوند.عراق آغازگر جنگ و تجاوز کننده به خاک ایران بوده و همه کشورهای دنیا به این واقعیت اذعان دارند، ولی اینکه صدام آغازگز جنگ بوده به هیچ روی از مسئولیت حاکمین جمهوری اسلامی در جلوگیری از بروز این فاجعه کم نمی کند. اگر بجای برخورد متکبرانه و مغرور بودن بی دلیل، و تحلیل غلط وضعیت، با گشودن باب مذاکره با دولت عراق و صرفنظر کردن از تلاش برای سرنگونی صدام، رژیم بعثی را از توسل به خشونت و جنگ باز می داشتند، می توانستند از کشته شدن صدها هزار نفر در جنگی 8 ساله و خانمانسوز جلوگیری نمایند.بزرگترین دروغی که حکومت در این سالها بر آن تأکید دارد، حمله غافلگیرانه و ناگهانی ارتش عراق به خاک ایران است، تا به این ترتیب با ناگهانی جلوه دادن شروع جنگ و حذف 6 ماه هشدار و اخطار قبل از شروع جنگ، زمینه هر گونه سئوالی در ذهن مردم در خصوص دلایل عدم اقدام بموقع برای جلوگیری از شروع جنگ را از بین ببرد. حکومت طوری وانمود می کند که بیکباره با بمباران فرودگاههای کشور و حمله زمینی ارتش عراق، متوجه شروع جنگ شده است و این یعنی بازی با شعور مردم. آیا ارتش عراق هزاران دستگاه تانک و توپ و چهارصد هزار نیرو و تجهیزات و ملزومات این ارتش عظیم را یکشبه به مرز ایران منتقل و جنگ را آغاز نموده است؟ با وجود اینهمه پاسگاهها و دیده بانهای مرزی آیا هیچ گزارشی از این نقل و انتقال وسیع نیرو و ادوات زرهی و جنگی ارتش عراق گزارش نشده است؟ حکومت ایران چرا علیرغم اینهمه هشدار و اخطار، هیچگونه تلاش سیاسی برای مهار اوضاع و آرام کردن بحران و جلوگیری از وقوع جنگ نکرده است؟هدف از طرح این سئوالات، کم کردن درجه جنایت صدام و حکومت عراق در حمله به خاک ایران و ویران کردن میهنمان و کشتار هموطنانمان نیست، جنایات صدام قابل چشم پوشی و اغماض نیست ولی ما مایل هستیم با صدای بلند فریاد بزنیم که مسئولین حکومت ایران نمی توانند مسئولیتهای خودشان را در سایه جنایتکار بودن صدام پنهان نموده و با تکرار مکرر جنایتهای ارتش عراق، وظیفه خطیر خود برای تلاش همه جانبه در جهت جلوگیری از بروز فاجعه جنگ را مخفی نموده و از یادها پاک کند.همه ملت ایران به متجاوز و آغازگر جنگ لعنت فرستاده و در عین حال آنهایی که می توانستند از وقوع جنگ جلوگیری کنند ولی کوتاهی کردند را نفرین می کند. به امید روزی که در دادگاه عدالت، همه کسانی که بطور غیر مستقیم عامل و باعث شروع جنگ بوده و شریک جنایات صدام هستند محاکمه شده و به سزای اعمالشان و خیانتی که در قبال مام میهن کردند برسند.(ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر