فصل 9 – فرمانروایان شمال (بخش اول)
درنیمۀ سدۀ دوم ق م مهاجرین جدیدی ازجنوب آسیای میانه داخل قسمت های شمال افغانستان میشوند. آنها درمسیری قدم میگذارند که کوچیان سکائی دراوایل هزارۀ اول ق م و عشایرهندو- ایرانیان آنها در هزارۀ دوم ق م داخل فلات شده بودند. بعضی معلومات درمورد این واقعه خطیردرجغرافیای سترابو داده شده است. این جغرافیه نگار یونانی درآغازعصرجدید زندگی میکند، اما معلومات خود را بر منابع قبلی استوارنموده است. او میگوید مهاجمین شامل اسیوی، پسیانوی، ساکارایلوی و توخاروی بودند. درمورد هویت این گروهها زیاد نوشته شده است. جالبترین توضیحات توسط (سُر) هارولد بیلی داده شده که نام اسیوی را با اوسیتی های قفقاز فعلی ربط داده که هنوز بیک زبان ایرانیان شرقی صحبت نموده و بصورت عام بحیث اولادۀ گروه سکائیان آسیای میانه مدنظرمیباشند. بیلی بارتباط پسیانوی، رابطۀ با پشتونهای فعلی پیشنهاد میکند. این فرضیه ازنقطۀ نظر تاریخی بسیار جالب است، چون میتواند این پیشنهاد را تقویه کند که پشتو را باید بحیث یک زبان ایرانیان شمالشرقی تقسیمبندی نموده و یک تاریخ تقریبی برای معرفی پشتو در ایران شرقی بدست آورد. بارتباط ساکارایلوی یا ساکارایکوی، مطابق منابع دیگر، هویت آنها هنوزهم مورد مناقشه است، اما نام آنها رابطۀ ایشان را با ساکاها یا سکائیان نشان میدهد. هویت توخاروی نیز نامعلوم است. نام آنها بسیار پسان توسط دانشمندان غربی برای توضیح یک زبان هندو- اروپائی (اما نه ایرانی) بکار رفته که درغربی ترین حصص چین درجریان نیمۀ دوم هزارۀ اول میلادی مروج بوده است. بآنهم هیچگونه سندی وجود ندارد که توخاروی قدیمی را با مردمان صحبت کنندۀ زبان "توخاران" ربط داد.
صرفنظرازاینکه پیشنهادات بیلی درست است یا نه، با اطمینان میتوانیم فرض کنیم تعداد زیاد تازه واردان که با یک زبان ایرانی صحبت نموده و با قبایل سکائیان مرتبط بودند برای چندین صد سال برقلمروی وسیع آسیای میانه مسلط میشوند. در این زمینه نام "ساکا" – رایکلوی بسیارمهم است. همچنان بصورت مطمئین می توانیم فرض کنیم، پیشقراولان این مهاجمین، سکائیان "جلگه ها" از صحرا ها و نیمه دشتهای شرق کسپین وبحیرۀ ارال و شاید هم ساکاهای بدخشان وسرزمین های بامتداد سواحل شمالی آمودریا بوده باشند. باید بخاطرداشت که هردو گروه با دنیای مقیم فلات برای صدها سال درتماس بودند.
مهاجمین سفربری بزرگ به جنوب را تحت فشارگروه های دیگر و نهایتا دراثر وقایعی که بامتداد مرزهای شمالی و شمالغربی چین رخ میدهد، شروع میکنند. اثرات توپ- برفی نمیتواند بسیارمتفاوت ازگفتارهرودوتس باشد وقتی او صدها سال قبل در بارۀ منشای سکائیان و کایمیریان صحبت میکند.
یکی ازعوامل پشت صحنه پروسه مهاجرت سدۀ دوم ق م عبارت ازاتحاد و وحدت چین تحت شاهان قین در221 ق م و تعویض آن توسط دودمان قدرتمند هان درچند دهه بعد میباشد. بدنبال تنظیم دوبارۀ داخلی امپراطوری چین، سربازان چینائی بزودی فشار بالای قبایل کوچی زندگی کننده بامتداد مرزها را شروع میکنند. هو، امپراطور هان (140- 87 ق م) بخاطرمبارزۀ جاری و دریافت معلومات دربارۀ کوچیان، یک سفیربنام ژنگ قیان به غرب میفرستد. وقتی او در نیمۀ بیستم هزارۀ دوم ق م پس ازسفرچندین ساله برمیگردد، گزارش میدهد که سیونگنو توانسته است یوژی ها را که درامتداد مرزهای شمالغربی چین زندگی میکردند ازسرزمین های ایشان براند. یوژی ها پس از آوارگیهای زیاد، بالاخره درشمال آمودریا مسکون میشوند. مطابق منابع چینائی، آنها درمسیر خویش، سای ونگ را شکست میدهند، یک قبیله ایکه نام آن بازتاب دهندۀ ساکا ها بوده و درمسیرپیشروی آنها بطرف جنوب رانده میشود.
منشای تباری یوژی ها نامعلوم بوده و هیچگونه سند محکمی وجود ندارد که رابطۀ آنها را با گروههای تباری متعددی نشان دهد که بواسطۀ منابع قدیمی تذکرداده شده است. ما همچنان دربارۀ مسیردقیق یوژیها مطمئین نیستیم. بآنهم چیزی که واضح است، کوچکشی یوژی ها از داخل آسیای میانه به سواحل آمودریا است که باعث سرازیرشدن (برفکوچ) قبایل مهاجر دیگر میشود. امواج مهاجرین ازشمال بطرف جلگه های بکتریا شروع میشود. اکثریت آنها بشمول سکارایکوی و سایونگ، اولادۀ سکائیان و ایرانیانی بودند که درآسیای میانه مانده بودند درحالیکه اقارب ایشان درسده های قبلی بجنوب آمده بودند. دیگران بشمول یوژی، ممکن است مربوط به گروههای تباری دیگرباشند که ما نمیدانیم.
ازمنابع چینائی و قدیمی واضح است که این کوچیان بزودی بربکتریا هجوم آورده وحاکمان بکتریان- گریک شمال هندوکش را عزل میکنند. سکه های دریافتی نشان میدهد، شهزادگان یونانی برای مدتی به کنترول بعضی سرزمین ها درجنوب کوه ها ادامه میدهند، اما بصورت عام حاکمیت نظامی یونانی ها دراین قسمت جهان بپایان میرسد. یکتعداد سکائیان شمال بزودی بطرف ارتفاعات بدخشان وهندوکش میتازند. نام اولیه اسلامی دامنه های غربی بدخشان باین دوران برمیگردد. این ساحه (اطراف کندزفعلی درشمال افغانستان) پس از توخاروی منابع قدیمی، بنام تخارستان نامیده میشود.
گروه دیگرمهاجمین بطرف جنوب و غرب رفته و از طریق دهلیز هرات داخل فلات ایران میشوند. آنها متعاقبا با امپراطورجوان پارتیا درایران امروزی مواجه میگردند. درسالیان بعدی، تازه واردان و پارتیان یک جنگ بیرحمانه براه می اندازند. درطول یک دهه بین سالهای 130 و 120 ق م مهاجرین دو شاه پارتیان (فراتیس 2 و ارتابانوس 2) را بقتل رسانیده و نزدیک بود دشمنان خود را کاملا شکست دهند. اگرتازه واردان موفق میشدند، بزودی درغرب وشمالغرب ایران و شاید حتی بیشتر غرب (همانند اجداد ایشان درچندین سال قبل ومانند قبایل ترکی دریکهزارسال بعد) بظهورمیرسیدند. بآنهم تاریخ هرگزبطوردقیق تکرارنشده و بالاخره پارتیان دراثر نبوغ نظامی میتراداتیس 2 (123- 88 ق م) نجات مییابد، اوقوتهای پارتیان را جمع آوری نموده و خطرات عظیمی را که بصورت ناگهانی بامتداد مرزهای شمالشرقی و شرقی پیدا شده بود، دفع مینماید.
با عقیم شدن حرکت ایشان بطرف غرب توسط پارتیان، گروههای بزرگ تازه واردان بطرف جنوبغرب و جنوب افغانستان روی میآورند، جائیکه بنام ساکا- ستانه، "سرزمین ساکاها"، سیستان امروزی یاد میشود. آنها با وجودیکه توسط پارتیان شکست داده میشوند، متعاقبا به داشتن نقش مهم درشرق ادامه می دهند. مطابق مولفین قدیمی، طورمثال، آنها منحیث شاه سازعمل میکنند، وقتی در78 ق م، شهزاده پارتیان، سیناتروسیس را برتخت مینشانند. درسده های بعدی، ساکاهای افغانستان جنوبی بازهم بسیارپرنفوذ باقی میمانند، طوریکه درفصول بعدی مورد بحث قرار خواهد گرفت. بالاخره ساکاهای جنوب افغانستان بحیث "ایرانیان" برتر درنظرگرفته شده ونام ایشان درشهنامه فردوسی بطوربرجسته یاد میشود.
یکتعداد ساکاها بازهم کوچ نموده، اراکوزیا را عبور کرده و وارد سرزمین های پائینی وادی اندوس میشوند. اینجا در سدۀ دوم میلادی (با اتکا به منابع قدیمی)، پتولیمی جغرافیه نگار باستان، سرزمین هندو- سکائیان را تعین میکند. بعدا یکتعداد ساکاها بازهم بطرف جنوبشرق یعنی گجرات درهند فعلی مهاجرت میکنند، جائیکه آنها سلطنتی را بنام والیان غربی ایجاد نموده و تا اواخر سدۀ چهارم دوام میکند. لذا ساکاهای آسیای میانه یک قلمروسیاسی وفرهنگی را برقرارمیکنند که ازافغانستان جنوبی بطرف شرق از طریق سرزمین های مرزی هندو- ایرانیان و مسکن آیندۀ پشتون ها، تا وادی اندوس پائینی و سرزمین های جنوبشرقی درداخل گجرات و ماورای آن وسعت دارد.
قلمروی ساکاها
ساکاها نه تنها قسمت اعظم ایران شرقی وافغانستان جنوبی را اشغال میکنند، بلکه یکتعداد ایشان به وسط وادی اندوس داخل میشوند که شامل ولایت قدیمی گندهارا با پایتخت تکسیلای آن در شمال پاکستان فعلی است. اولین شاه شناخته شدۀ ظاهرا اولادۀ ساکا دراین قسمت بنام مَوس یاد میشود (درمتن خروشتی بنام موا و احتمالا موگا یاد شده است). او در گندهارا و ماورای آن در جریان اوایل سدۀ اول ق م حکومت میکند. او احتمالا با "شاه بزرگ، شاه موگا" مطابقت داشته باشد که در لوحۀ مسی مشهور تکسیلا ذکرشده است. سکه های نقرۀ و مسی او تقلیدی از اسلاف هندو- یونانی بوده و مطابق به معیارهای وزن "هندیان" ضرب زده شده اند. اینها هنوزهم نشان دهندۀ یک قهرمان یونانی دریک روی سکه و متن خروشتی درروی دیگرآن است. سکه ها بعضی اوقات توسط یک شاه هندو- یونانی بنام اپولودوتوس دوباره ضرب زده شده اند یا معکوس آن. این نشان میدهد که در زمان مَوس، هنوزهم شهزاده نشین های یونانی وجود داشتند که درقسمت های سرزمین های مرزی ایرانیان حکومت میکردند. مَوس خود را بنام "شاه مَوس" میخواند. در چاپهای بعدی که شاید بعد ترضرب شده اند، او بنام "شاه بزرگ شاهان مَوس" خوانده میشود.
حاکمیت مَوس توسط ازیس 1، ازیلیسیس و ازیس 2 دنبال میشود. نامهای ایشان مانند مَوس ریشه ساکائی دارد. قرارمعلوم، ازیس 1 مثل سلف او بر یکقسمت بزرگ سرزمینهای مرزی حکومت میکند که هنوزهم گندهارای قدیمی مرکز او است، اما بدون وادی کابل و افغانستان جنوبی. او و جانشینانش درهم های نقرۀ و چهارگوشه ضرب میزنند که درتمام قلمروی آنها مروج بوده، درحالیکه سکه های متفاوت مسی درمناطق مشخص بکارمیرود. آنها با عنعنه قدیم یونانی نشاندادن نیم تنه شاه دریک روی سکه ها توقف میکنند. درعوض، سکه های نقرۀ ایشان شامل مایه اصلی یا شکل عمده (موتیف) شاه دربالای اسپ است که یک نیزه یا تازیانه در دست دارد. سکه های ازیس 1 از میرزکه (نزدیک غزنی) و چمن در شرق کندهار شناخته میشود. ازیس 2 نیز مس های مخصوص چاپ میکند که در سرزمین های غربی بامتداد مرزهای فعلی افغانستان/پاکستان مروج است. اینها نشان دهندۀ یک نرگاو خمیده (شاید ارائه کنندۀ گاو شیوا، خدای هندیان) و نام لقبی ازیس در یونانی در یک روی سکه و یک شیر و نام ازیس در خط خروشتی در روی دیگر سکه میباشد. سکه های او در میرزکه در یک گنجینه کشف شده در نزدیکی خوست، در پکتیا و در یک گنجینه درغزنی یافت شده اند. بعلاوه اینها در ساحۀ پشاور نیزشناخته شده اند.
منشای مَوسها و ساکاهای او ناروشن است. دودمان ایشان (یا دودمانها، چون نمی دانیم که مَوس و ازیس 1 اقارب هم بودند) قرارمعلوم در مناطق پشاور و تکسیلا درپاکستان شمالی متمرکزبودند. وادی کابل و(ظاهرا) جنوب افغانستان در خارج ساحه نفوذ ایشان مانده است. بسیارممکن است اینها بداخل گندهارا مستقیما ازشمال هندوکش مهاجرت کرده باشند نسبت باینکه ازطریق سیستان آمده باشند. سکائیان در شمال کوهها از اوایل هزارۀ اول بدینسو زندگی کرده اند. آنها بطرف جنوب از زمانهای هخامنشیان یا قبلتررفته اند، ظاهرا بتعداد کم. امواج بزرگ شاید درحوالی 100 ق م رفته باشند که توسط مهاجرین اقارب ایشان از شمال و شمالغرب رانده میشوند.
شاید نام مَوس بالای این مسئله یکمقدارروشنی اندازد. زندگینامه نویسان الکساندر به ساکاهای اشاره میکنند (ساکای هیماورگه منابع هخامنشیان) که با بیسوس والی بکتریان، بمقابل الکساندردرجنگ گوگامیله در 331 ق م میپیوندند. اینها بواسطه یک شهزاده بنام مَوسیس رهبری میشدند. نام مَوسیس احتمالا به مَوس یا موگای گندهارا درآغازسدۀ اول ق م ربط داشته باشد. اگرنام همچنان نشانۀ وابستگی تباری باشد، ساکاهای گندهارا تحت مَوس باید ازسکائیان "جلگه ها" متفاوت باشند که، ما فرض میکنیم، درآنزمان داخل غرب و جنوب افغانستان شدند. این تفاوت بیشتر توسط شواهد زبانی نشان داده میشود که هردو گروه فرهنگ واژگان متفاوت داشته اند. اگرتمام اینها صحیح باشد، اشغال گندهارا توسط ساکاها دراوایل سدۀ اول ق م تحت مَوس بطورمستقیم نشانۀ آمدن تازه واردان از دوردست های آسیای میانه نمیباشد. این بیشترارائه کنندۀ بقدرت رسیدن یک گروه تباری نسل سکائیان است که درطول سده ها درمجاورت حاکمان هخامنشیان پارسی و مقدونی/یونانی در جلگه های بکتریان زندگی میکردند. انتقال از حاکمیت هندو- یونانی به ساکا در وادی کابل میتواند بسیاربه آرامی باشد (حد اقل ازنگاه فرهنگی)، اجازه دهنده یک انتقال غیرمختل کننده ازهنریونانیگری به هنر هندیان یونانیزه شده در عنعنۀ گندهارا که بعدا بحث میشود.
درعین زمان، درجائیکه بعدا ساکستان نامیده میشود، دودمان دیگرشهزادگان محلی بقدرت رسیده و سکه های خود را ضرب میزنند. این فرمانروایان شامل شاهانی است که بنام سپالاهورا و سپالاگاداما یاد میشوند. هردوی اینها سکه های نقرۀ و مسی مطابق به معیارهای هندیان و قهرمانان یونانی و خروشتی ضرب میزنند. هردوی اینها همچنان نام (ف)ونونیس را در یک روی سکه ها ثبت میکنند. قرار معلوم ونونیس نام یک شاه پارتیان بوده (10- 12 م) اما ضرورنیست این دو باهم مطابقت داشته باشند. او شاید یکی دیگر از اربابان پارتیان یا یک ساکای باشد که نامی را اختیار نموده که دربین پارتیان عام است. شهزادۀ دیگری این دودمان سپالیریزیس است که یکجا با ازیس (1 یا 2) سکه چاپ میکند. واضح است که وضع سیاسی افغانستان جنوبی دراین ایام را بمشکل میتوان بازسازی کرد. ساکاها بطوریقین برمحلات غلبه داشتند، اما پارتیان نیزممکن است یکمقدارنفوذ داشته باشند.
یکمقدارروشنی بالای اوضاع افغانستان جنوبی در گذارۀ هزاره توسط یک سند قدیمی بنام موقعیت (ایستگاهها) پارتیان توسط ایسیدور چاراکس انداخته میشود. این "نقشۀ راه" فراهم کنندۀ معلومات در بارۀ مسیر بین مدیترانه و اراکوزیا از طریق ایران شمالی، ارییا و ساکستان (سیستان) قدیمی است. ایسیدور که شاید در زمان امپراطور رومی، اگوستوس (27 ق م – 14 م) نوشته شده، بخواننده میگوید که ساکاستان بامتداد هلمند پائینی و در ماورای یک ناحیه بنام زرنگیانا واقع است. او میافزاید یک شهربنام سیگال مسکن شاهی ساکاها است. بعلاوه، در دورترین ساحۀ حاکمیت پارتیان، اراکوزیا قراردارد که مطابق ایسیدوربنام "هند سفید" یاد میشود. یکی ازشهرهایش بنام بایت است، نامی که باحتمال قوی نشان دهندۀ شهر قدیمی بُست (یا بیست) درتقاطع دریاهای هلمند و ارغنداب است. پایتخت اراکوزیا مطابق موقعیت های پارتیان "پولیس گریک" الکساندروپولیس بامتداد دریای اراخوتوس واقع است. این محل بایست ساحۀ کندهارکهنه فعلی، پایتخت سابق هخامنشیان و موریان منطقه باشد.
تمام اینها بدین معنی است که معلومات ایسیدور در زمانی جمع آوری شده که سکائیان بامتداد پائینی دریای هلمند مستقر بوده و حاکمیت پارتیان، باوجودیکه ظاهری است، تا شرق اراکوزیا امتداد دارد. چنین یک وضعی بطور ناگزیر نشاندهندۀ حالت سیاسی سدۀ اول ق م است. این همچنان تاکید کنندۀ جدائی سیاسی افغانستان جنوبی (مغلوب توسط تازه واردان سکائی) از وادی کابل و گندهارای باستان است که توسط گروههای سکائی دیگر یا شهزادگان هندو- یونانی کنترول میشود. این بدین معنی نیست که افغانستان جنوبی ازنگاه فرهنگی از سرزمینهای دیگر منزوی است؛ کاملا برخلاف. بآنهم ازنگاه سیاسی، این یک دورۀ بسیار مغشوش است که درآن گروههای متعدد ازیکجا بجای دیگرحرکت نموده ودرآن حاکمیت یک شاه دوردست بسیارکم ارزش است. این وضع در اوایل سده اول میلادی تغیرمیکند.
درحوالی 25 م دودمان جدیدی درافغانستان جنوبی و ماورای آن بنام گوندوفاریس، برادرزاده وجانشین او، ابداگاسیس بظهورمیرسد. این شاهان که بنام هندو- پارتیان مشهوراند دودمان سپالیریزیس درجنوب و آزیس در گندهارا را تعویض نموده و باینترتیب درتمام سرزمینهای مرزی از سیستان تا تکسیلا حکومت میکنند. سکه های گندوفاریس شامل درهم چهارگوشۀ مسی با ویکتوری (نایک) دارای حلقۀ گل دریک روی سکه و یک نیم تنه شاه درروی دیگراست که توسط جانشینان اوتقلید شده اند. تحت ابداگاسیس، سکه های نقرۀ تا اندازۀ زیادی در تطابق با چاپ های پارتیان بوده است. اینها دربرگیرندۀ شکل یک کماندار نشسته و تقلید شده از درهم پارتیان است. جانشینان ابداگاسیس به حاکمیت خویش در سیستان و سرزمین های مجاوربرای مدت زیادی، ظاهرا تا عمق سدۀ دوم میلادی یا بعدتر ادامه میدهند. نامهای ایشان از سکه های مسی نایک آنها معلوم است: اورتاگنیس، پکوریس، گوندوفاریس2، سرپیدانیس و ستاوسترا. وادی کابل و جلگه های اندوس، بزودی تسلیم ابرقدرت جدیدی بنام کوشانها میشوند. بازهم برای مدت دوقرن، افغانستان جنوبی ازنگاه سیاسی ازشمال و شمالشرق جدا میماند.
گنجینۀ طلا تپه
دراواخرسالهای 1970 یک کشف شگفت انگیزی درشمالغرب افغانستان صورت میگیرد. این کشف عبارت ازیک گورستان با قبرهای دارای هزاران اشیای طلائی مربوط به حوالی آغازعصرجدید میباشد. کاوشگران شامل و.ساریانیدی و ز. طرزی بوده و ساحه نیز طلاتپه نامیده میشود که در نزدیکی شبرغان واقع است. شش قبر بی نشان کنده میشود که پنج قبرآن دربرگیرندۀ استخوانهای زنان اند. جامه یا رخت هائیکه درآنها اجساد دفن بودند با تعداد بیشماراشیای فلزی وعمدتا طلا پیراسته شده بودند. درمجموع حدود 20 هزاراشیای فلزی بدست میآید که نشاندهندۀ تنوع رسوم هنرمندانه میباشد. اکثریت آنها بطور واضح محلی و مربوط به قلمروی سکائیان و گروههای دیگراست. بعضی ازاین اشیا مربوط به رسوم هنر قدیمی زرگران بکتریان اند. دیگران نشاندهندۀ نفوذ روشن سکائیان شمال، غرب یونانیزه یا شرق هندی است.
دراینجا همچنان یکمقدارسکه های رومیان، هندیان و پارتیان، مواد شیشۀ رومیان، یک شانه عاج ظاهرا دارای مشخصات هندی و یک آئینه نقرۀ چینائی موجود میباشد. تمام اینها اشیای وارداتی اند. سکه های طلائی رومیان دربرگیرندۀ چاپ امپراطور تایبریوس (14- 37 م) ونشاندهندۀ قدامت این قبرها است. دراینجا هیچ سکۀ ضرب شده توسط فرمانروایان کوشان سالهای بعدی وجود ندارد. تمای اشیا در زمانی دفن شده اند که سکائیان از شمال آمودریا خود را درجنوب دریا مستقر ساخته بودند که حالا افغانستان نامیده میشود. آنها درطول چندین سده دراین سرزمین ها مستقرشده و ثروت هنگفتی ازطریق زراعت و تجارت کسب کرده بودند. آنها همچنان در سرزمین ها و دربین مردمانی مستقر شده بودند که برای مدت طولانی تحت تاثیر یونانیگری قرارداشتند. سنکریزم (تلفیق عقاید) که بدنبال میآید در زمان کوشانها به اوج خود میرسد.
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
فصل 8 – یونانی ها (بخش دوم)
موریاها
ستارۀ درحال صعود هند در آنزمان چندراگوپتا موریا میباشد. او بنیاد گذارسلسلۀ موریان است که دراواخرسده های چهارم وسوم ق م برقسمت اعظم شمال و مرکز هند فرمان میراند. یونانیها او را بنام ساندرا کوتوس میشناسند. سیلیوکوس در303 ق م قبل از اینکه ولایات شرقی را ترک نموده و بطرف غرب حرکت کند، یک معاهده با چندراگوپتا امضا میکند. مطابق منابع، قید میشود که سرزمین های گندهارا، پاروپانیسادای (وادی کابل)، اراکوزیا و گیدروزیا دربدل 500 فیل در اختیار موریاها قرار گیرد.
مورخ فرانسوی، پاول برنارد میگوید که معاهده نشاندهندۀ یک عمل انجام شده بوده وهندیان قسمت اعظم ایران شرقی را اشغال کرده بودند. صرفنظر از اینکه این موضوع حقیقت دارد یانه، ممکن است وضع بمراتب مغلقتر از آن بوده باشد. ساحات که دراختیارموریا ها قرارمیگیرد درکنارۀ شرقی فلات ایران، جنوب و شرق کوههای هندوکش واقع است. اینها بطور آشکاردربرگیرندۀ وادی دریای کابل، وادی ارغنداب (اراکوزیای قدیم) وسرزمینهای بلوچستان شرقی است. این مناطق عمدتا، شاید بغیر از وادی ارغنداب، دارای جمعیتی بودند که بحیث هندیان شناخته میشدند، باوجودیکه سده های زیادی قسمت اعظم این سرزمین ها تحت کنترول یک طبقۀ فوقانی ایرانی (یا ایرانی/سکائی) قرارداشت. بعلاوه، درجریان سدۀ چهارم عمده ترین سکه مروج درسرزمینهای جنوب هندوکش سکه های نقرۀ با مارک مشت است که منشای "هندی" داشته و نشاندهندۀ وسعت نفوذ فرهنگی نیم قاره هند بالای حصص شرقی امپراطوری هخامنشی میباشد. افزایش کنترول موریان تا دوردست های شمالغرب یا دامنه های هندوکش شاید بازتابی بیشتر از توسعۀ قدرت سیاسی موریان بوده وشاید نشان دهندۀ شمولیت آگاهانه سرزمینهای باشد که موریاها آنرا سرزمینهای هندیان دانسته وجمعیت آن هندیان بوده اند.
درنگاه اول معلوم میشود این موضوع یک اصل کاملا جدید قومگرائی باشد. بآنهم چیز دلچسپ دراین مورد یک اثر سانسکریتی بنام ارتشاسترا مربوط کاتیلیا و سده های اولیه عصرحاضر ولی بازتاب دهندۀ معلوماتی از زمان موریاها است. دراین اثر این مفکوره پیش کشیده میشود که حاکمیت یک چکراورتین (حاکم) حقیقی باید از هیمالیا درشمال تا بحرها درجنوب امتداد داشته باشد. منابع مشابه، بعضی اوقات اشاره به وخشو(آمودریا) بحیث مرزشمالی بهارت- ورشه یا جمبو- دویپا (هند) دارند که درمتنهای بعدی هندی یافت میشود. لذا غلبه موریان بر اراکوزیا و وادی کابل میتواند چیزی بیشترازیک توسعۀ محض امپریالیستی بوده و تبلور یک اندیشۀ موجود دربارۀ سرزمینهای باشد که بحیث "هندیان" درنظرگرفته شده است.
نقطۀ بسیارجذاب اینستکه مرغزارهای کندهار(اراکوزیا) باید دراین سرزمین های "هندی" شامل باشد. من درصفحات قبلی با توجه به منابع هخامنشی و قدیمی گفتم که شهادت برمجاورت "هندیان" درمرغزارهای کندهاردارد. این نمیتواند تصادفی باشد که درسده های بعدی اراکوزیا بحیث "هند سفید" شناخته میشود. درهرحال، تا سده سوم ق م سرزمینهای کوهستانی شرق اراکوزیا که حالا مسکن قبایل پشتون (ایرانیان) است، بطورآشکار"هندی" بوده و خود مرغزار کندهار نیز تحت حاکمیت هندیان قرارداشته است.
چندراگوپتا درسال 298 ق م توسط بیندوسارا جانشین میشود که توسط یونانیها بنام امیتروخاتیس شناخته میشود. او بنوبۀ خود در273 ق م توسط پسرمشهورش بنام آشوکا جانشین میشود (273- 232 ق م). این شاه بخاطر تعدد فرامین و کتیبه های کنده شده درستونها و سنگها درسراسرامپراطوری موریان مشهورمیباشد. متن ها بزبان و خط محلی نوشته شده اند.
ازاوایل سالهای 1930 یکتعداد این متنها درافغانستان یافت شده است، باوجودیکه دریک سبک "مجلل" کمترنسبت به نیم قاره اجرا شده است. اولین اینها یک متن پراکریت (هندی میانه) درخط آرامی و با توضیحات آرامی است که دربالای یک صفحۀ سنگی کنده شده ودرسال 1932 درنزدیکی پل درونته (نزدیک جلال آباد) یافت شده است. متن های بیشترآشوکا، با زبان و خط آرامی در1969 و 1973 در بالای یک صفحۀ سنگ در وادی لغمان (حدود 10 کیلومترشمالغرب تقاطع آن با دریای کابل) کشف میشود. یک کتیبه دو زبانه یونانی- آرامی (کندهار1) در1958 دربالای یک تخته سنگ بزرگ در شمال کندهارکهنه (درجنوب افغانستان) یافت میشود (شکل 6). متن دیگرموریان، فقط دریونانی و نقش شده دربالای یک قطعه سنگی نیزدرکندهاردر1963 یافت میشود. این قطعه سنگ احتمالا بخشی از یک یادگاربسیاربزرگ باشد، شاید دربرگیرندۀ تمام چهارده فرمان عمدۀ سنگی آشوکا. متن دیگرنوشته شده درخط آرامی اما با مضمون آرامی- پراکریت درعین سال در کندهاریافت میشود. لذا دروادی دریای کابل، موریا ها خط وزبان آرامی را باضافۀ زبان پراکریت بکارمیبرند. آنها دراراکوزیا زبان و خط یونانی، زبان وخط آرامی، و مخلوط زبان آرامی- پراکریت استعمال میکنند. بعبارۀ دیگر، یونانی فقط در اراکوزیا بکارمیرود درحالیکه آرامی و پراکریت در هردو محل استعمال میشود.
درمتن ها اشارات زیادی دربارۀ مردمان شمالغرب امپراطوری موریان بشمول یاوانا ها (یونانیها) و کمبوجا ها وجود دارد. نام یاوانا، واژه ایکه ازنام آیونیا بامتداد سواحل شرقی ایجیان مشتق شده بطور واضح اشاره به نفوس یونانی ایران شرقی است؛ کتیبه های پارسی باستان هخامنشی دراینمورد اشاره به یاونا دارد.موجودیت یونانیها در اراکوزیا در سدۀ سوم ق م با وجودیکه ظاهرا تحت کنترول عمومی موریان بودند، بیشترتوسط یافته های کندهارکهنه یک کتیبه یونانی در 1978 و مربوط به 280 ق م روشن میشود. بارتباط کمبوجاها، این نام بصورت عام در منابع هندی برای نشان دادن نفوس ایرانی سرزمینهای مرزی بکاررفته است.
این زمانی است که سوداگران، دپلوماتها و سایرین غالبا ازطریق افغانستان کنونی عبورمیکردند. یکی ازدپلوماتهای یونانی سفرکننده به هند، میگاستینیس است. قرار معلوم او مدت طولانی در دربار موریاها در پتالی پوتره در شمالشرق هند سپری نموده است. اثراو بنام اندیکا با وجودیکه بصورت کامل باقی نمانده، هنوزهم بعلت قطعات زیاد مشهوراست. گفته میشود که او غالبا با سیبیرتیوس، حاکم یونانی اراکوزیا در دهه های آخری سده چهارم اقامت کرده است. درکتیبه های آشوکائی (فرمان 13) گفته میشود که شاه هند قاصدانی به غرب میفرستد، جائیکه شاه یونانی بنام امتیوگا حکومت میکند (شاید انتیوکوس 2، 261- 246 ق م) وماورای قلمروی امتیوگا در سرزمین های چهار پادشاه تولامایا (پتولیمایوس 2 فیلادیلفوس؟ 285- 247 ق م)، انتیکینا (انتیگونوس گوناتوس؟ 276- 239 ق م)، ماکا (ماگاس سایرینی؟ که در258 ق م فوت میکند) و الیکیاشودالا (الکساندر ایفیروس یا الکساندر کورینت؟).
موجودیت هندیان در اراکوزیا و متباقی سرزمینهای مرزی توسط دریافت های نیز نشان داده میشود که در جریان حفریات در کندهارکهنه توسط سفالی های واضحا دارای منشای هندی بدست آمده است. بعلاوه، سکه های موریائی درشرق افغانستان بشمول کندهاریافت شده اند. اینها شامل سکه های نقرۀ با علایم مشت اند که پول نقرۀ رایج درامپراطوری موریان بوده و سکه های مسی مربعی که از گنجینه های بگرام، آیخانم و میرزکه بدست آمده اند. آخری یکی ازتماشائی ترین دریافتهای کشوربوده است. در اوایل 1947 گزارشاتی به کابل میرسد که مقدار هنگفت سکه ها در یک چاه نزدیک دهکدۀ میرزکه (حدود 50 کیلومترشمالشرق گردیز) یافت شده است. دانشمندان کابل متعاقبا محل را بازدید نموده و حدود 5500 سکۀ هندی دوران موریان را بدست میآورند. همین گنجینه همچنان شامل 2500 اشیای هندو- یونانی (عمدتا سده دوم ق م) وحدود 3500 هندو- سکائی (سدۀ اول ق م) و سکه های دیگر از دوران پس از موریان است. این چاه احتمالا یک محل مذهبی بوده که برای چندین سده ادامه داشته است.
سیلوسیدهای (سلوکیان) بعدی
پس ازجنگ ایپسوس در301 ق م وشکست انتیگونوس، سیلیوکوس 1 نیکاتور بزودی توجه خود را بطرف شرق معطوف داشته و به ترویج بیشتراستعماریونانی/ مقدونی شرق شروع میکند. منابع قدیمی نشان میدهد که تعداد زیاد یونانیان و سایرین ازمدیترانه به مناطق جنوب آسیای میانه انتقال میکنند. نقطۀ محراقی سلوکیان در شرق، بکتریا و شهرهای واقع بامتداد مسیرهای منتهی شونده بآن از بین النهرین است. سیلیوکوس پولیس یونانی ایجاد نموده و بصورت عام شرایطی بوجود میآورد که برای استعمار یونانیان مساعد باشد. او بصورت درست ثروت اقتصادی ساحه، پوتنشیال غنی و موقعیت ستراتژیکی آنرا میداند. درآخر سلطنت او، پسرش انتیوکوس (281- 261 ق م) بحیث نایب السلطنه درشرق عمل میکند. ما با اطمینان میتوانیم فرض کنیم که انتیوکوس مانند شهزادگان/حاکمان هخامنشی پارسی شرق قبل از او در بکترا اقامت داشته است.
مشغولیت رو بافزایش یونانیها درشرق باعث مخالفت سکائیان زندگی کننده بامتداد کناره های ساحات مسکونی میشود. بکتریا بسرعت یونانیزه شده و یونانیها دانش اندکی دربارۀ فرهنگ "بربریان" دارند. همزیستی قدیمی دربین مردمان مسکون و کوچی (سکائیان) جنوب آسیای میانه مختل میشود. دراینجا حاکمان جدید با یک فرهنگ جدید بوده و جائی برای کوچیان شمال وجود ندارد. درحوالی 290 ق م کوچیان بشکل خاصی برخورد میکنند. مطابق منابع، گروههای سکائیان شمال، شهرهای را درمارگیانا و ارییا تخریب میکنند. تهاجمات به عقب زده میشود، اما تهدید واضح است. یونانیها متعاقبا دیوارهای عظیمی بدور نواحی مهم زراعتی، طورمثال درمرغزارمرو اعمارمیکنند. دیوارهای اطراف مرغزار بلخ که توسط جغرافیه نگاران عرب توضیح شده حدود 65 کیلومترطول داشته ومیتواند مربوط به دورۀ یونانیگری باشد.
درهمه حال سلوکیان به بنیاد گذاری واعمارشهرها ادامه میدهند. این محلات بنام های اسکندریه، سلوکیه، اپامایه یا انتیوکیه یاد میشوند. مرکز مارگیانا یک بنیاد گذاری عظیم دوباره است. مرکزهخامنشی این منطقه، ساحۀ قدیمی ایرک قلعه، به یک ارگ شهر بسیار بزرگ بنام اسکندریه در مارگیانا شناخته میشود که حدود 1500 متر طول هرچهارجانب آنست. شهر بکترا نیز بیش از دو چند آن بطرف جنوب مسکونه هخامنشی وسعت داده میشود (شکل 7).
شهردیگر که شاید توسط خود الکساندر بنیاد شده باشد عبارت از مسکونه مشهور آیخانم درتقاطع دریاهای کوکچه و آمودریا دربدخشان است. این توضیحات باستان شناسان افغانستان است که کاوشگران، این ساحه را از اوایل سدۀ نزدهم بدینسودیده اند، اما اهمیت آن هرگزبصورت کامل شناخته نمیشود. این ساحه در اوایل سال های 1960 توسط باستان شناسان فرانسوی بدنبال دریافت تصادفی بعضی اشیای قدیمی توسط یک دسته شکاریان شاه افغانستان "کشف دوباره" میشود.
آیخانم از جملۀ "یونانی" ترین ساحات یونانیگری کاوش شده در شرق است. استحکامات آن دربرگیرندۀ یک ساحۀ حدود 1500 در 1800 متراست که شامل یک دژ، یک جمنازیوم، معابد، یک تیاتر(بگنجایش حدود 6000 نفر)، یک فوارۀ سنگی وغیره است. مهندسی شهرنشان دهندۀ مظاهرغالب یونانی ازقبیل برج های مستطیلی بامتداد استحکامات آنست. بآنهم قصرآن بصورت عمده مطابق مودلهای هخامنشیان با شبکۀ اتاقهای احاطه شده توسط دهلیزها ساخته شده است. این شبکه ها بنوبۀ خود بامتداد یک سلسلۀ حیاطها واقع است. این مجموعه دریک ساحه حدود 250 در 350 متروسعت دارد. حیاط عمده درشمالشرق واقع است که اندازۀ آن 108 در137 متربوده و توسط ستونهای ایوانی درهرچهارجانب احاطه شده است.
اهمیت آیخانم بربنیاد تولیدات زراعتی محلات اطراف آن استواربوده که برمقیاس بزرگ آبیاری میگردد. عظمت آن همچنان بواسطۀ معادن نزدیک سنگها در کوه های بدخشان افزایش مییابد. خزانه متصل قصردربرگیرندۀ توته های انواع مختلف سنگها بشمول عقیق، یاقوت کبود، عقیق جگری، لعل، لاجورد، عقیق سلیمانی (رنگارنگ)، مروارید، یاقوت سرخ و فیروزه بوده است.
باستان شناسانان فرانسوی بعضی کتیبه های یونانی کشف میکنند بشمول یکی از تیمینوس کینیاس (ظاهرا بیناد گذار شهر) که تاریخ آن 275 ق م بوده و میگوید، شخصی بنام کلیرکوش از سولی یک پند را از دیلفی نقل میکند: "درطفولیت برخورد خوب بیاموز؛ درجوانی احساسات خود را کنترول کن؛ درمیانسالی تمرین عدالت کن؛ درپیری مشاورخوب باش؛ بهنگام مرگ افسوس مکن". متن های دیگر یونانی دربالای پاپیروس، پوست آهو، سفالی یا سنگ نوشته شده اند. یکی ازاین متنها دربرگیرندۀ یک فقره از کار ارسطو است. درحقیقت، فرهنگ یونانی درقلب سرزمین ایرانیان و تمدن زرتشتی عمیقا رخنه میکند.
یونانو(گریکو)- بکتریان
حمد و ستایش حکومت یونانی درشرق ایران درسدۀ سوم ق م بوجود میآید. احتمالا درجریان سلطنت حاکمان سلوکیان، انتیوکوس 2 تیوس (261- 246 ق م) یا کمی پس ازیونانیهای بکتریان تحت رهبری دیودوتوس که بصورت آشکار بمقابل شاه سلوکیان شورش میکند. گذار از سلوکیان به حکومت یونانو- بکتریان در انواع سکه های یافت شده با خزانۀ اکسوس منعکس شده که شامل سکه های الکساندر بزرگ، سیلیوکوس 1، انتیوکوس 1، انتیوکوس 2 و همچنان خود دیودوتوس است. بآنهم سکه های دیودوتوس برای مدتی هنوز حامل نام انتیوکوس است، اما سمبول عقب سکۀ سلوکی، اپولوی نشسته بواسطۀ یک زیوس برهنه تعویض شده که می خواهد صاعقۀ خویش را بیاندازد. درواقعیت، سکه شناسی وسیلۀ فوق العاده مهمی برای مطالعه این باصطلاح گریکو- بکتریانها میباشد؛ بدون کمک آن تعداد زیاد شاهان ناشناخته مانده وسایرین بحیث اشکال (چهره های) زود گذراز یک گذشتۀ دور و سرزمینهای دور باقی میماندند.
درحوالی 230 ق م خانه دیودوتوس توسط یوتیدیموس ویران میشود. اشیای نقرۀ و برنجی او بطور وسیعی در بکتریا و بخصوص در آیخانم یافت میشود. حاکمیت یوتیدیموس بزرگترین دوران آسایش گریکو- بکتریانها است. مطابق اپولودوروس از آرتیمیتا این حاصل خیزی بکتریا برای گریکو- بکتریان آن ثروتی را اعطا میکند که باعث پیشرفت آنها به هند میشود. سرویها و حفریات در واقعیت نشان میدهد که دراین زمان شبکه های آبیاری قسمت اعظم سرزمین را فرا گرفته است.
درحوالی 208 ق م گریکو- بکتریان (حد اقل بطور رسمی) باز تحت کنترول سلوکیان آورده میشود وقتی انتیوکوس 3 بزرگ (223- 187 ق م) به سرزمین آنها حمله نموده و یوتییدیموس را بامتداد دریای هریرود شکست میدهد. متعاقبا یک محاصره طولانی دوساله شهر بکترا زمانی برداشته میشود که گریکو- بکتریان به مخالفین خویش تذکرمیدهند که آنها باید بمقابل بربریان شمال متحد شوند. مطابق پولی بیوس که در سدۀ اول ق م مینویسد، یوتیدیموس به انتیوکوس 3 میگوید: "اگر انتیوکوس تقاضای مرا قبول نکند، هردوجانب درعذاب خواهند بود. ایل های عظیم کوچیان درامتداد مرزها تجمع نموده و تهدیدی بمقابل هردویمان میباشد، و اگر بربریان مرز را عبورکنند آنها بطور یقین سرزمین را اشغال خواهند کرد".
انتیوکوس 3 نمیتوانست بکترا را تسخیر کند و چارۀ نداشت مگر اینکه پیشنهاد یوتیدیموس دربارۀ استقلال ظاهری را قبول کند. او در 205- 206 ق م ازطریق کوتلهای هندوکش و اراکوزیا به غرب برمیگردد، درمسیرراه با عقد یک معاهده با یک حاکم محلی هندی، سوفاگاسینوس که باید جانشین آشوکا یا هندی دیگری باشد که کنترول کننده مرزهای سرزمین های هندو- ایرانیان است. بمجردیکه انتیوکوس شمال افغانستان را ترک میکند، گریکو- بکتریان تحت یوتیدیموس دوباره سکه های خویش را نشرمیکنند (یعنی نشان دادن استقلال خویش).
ظهور پارتیان
تهدید یوتیدیموس در مورد کوچیان شمال و سقوط گریکو- بکتریان و سلوکیان در ایران بطوریقین بی بنیاد نبوده است. یونانیها بخوبی میدانستند که درشمال فلات ایران توده های عظیم قبایل نا آرام وجود دارد که علاقمند بهره برداری ازجلگه ها ومرغزارهای غنی وحاصل خیزی است که درطول سده ها تحت حفاظت پارسیان و مقدونیان رونق داشته است. کوچیان تا اوایل سدۀ سوم ق م یکتعداد محلات را در فلات ایران ویران نموده بودند. درنیمۀ سدۀ سوم ق م گروه دیگری ازاین یاغیان نا آرام داخل ولایت پارتیا شده و سلطنت ایجاد میکنند. آنها با منشا داشتن از جلگه های عقیم و بیحاصل دشت قراقوم پس از اینکه اولین ولایت "متمدن" را اشغال میکنند، بنام پارتیان شناخته میشوند. شاهان ایشان ارساسیدز نام دارد، بعلت نام اجداد پدری ایشان بنام ارساسیز. یکی ازاولین مراکزعمدۀ شهری آنها نیسا است که درشمالغرب عشق آباد فعلی قرار دارد. موسس واقعی امپراطوری پارتیان میتراداتیس 1 است (که بین 171- 138 ق م سلطنت میکند). وقتی او میمیرد، ارتش او مادها و بابیلون ها را تسخیر نموده و سلوکیان را به زانو در میآورد. امپراطوری او از جلگه های بین النهرین درغرب تا مرزهای قلمروی بکتریان در شرق وسعت داشت.
هندو- یونانیها
دراوایل سدۀ دوم ق م وقتی پارتیان قلمروی خویش را درغرب گسترش میدادند، گریکو- بکتریانها کنترول خویش را بطرف جنوب و جنوبشرق توسعه میدهند. قرار معلوم این حملات ازطریق هندوکش و توسط دیمیتریوس پسر یوتیدیموس پیش برده میشود. شمولیت او درتسخیرسرزمین های جنوب را میتوان ازنام شهر دیمیتریاس در اراکوزیا نتیجه گیری کرد، طوریکه ازمنابع بعدی فهمیده میشود. این دورانی است که قدرت موریاها از بین رفته و جانشینان هندی محلی توان برابری با یونانیان را ندارند.
بآنهم درحالیکه یونانیها قلمروی خویش را بجنوب هندوکش توسعه میدهند، تغیرات دودمانی درخود بکتریا بوقوع می پیوندد. درحدود 170 ق م دودمان یوکراتیدیس توسط خانواده یوتیدیموس و دیمیتریوس تعویض میشود. اوکراتیدیس بحیث یکی از بزرگترین رهبران نظامی همسالش توصیف میشود. حاکمیت او بواسطۀ ابتکارات زیادی مشخص میشود که درمسکوکات او تصریح میشود. بآنهم درجنوب هندوکش یکتعداد شاهان هندو- گریک ازخانواده ایوتیدیموس به حاکمیت ادامه دادند. دو نام مشهور دراین عرصه اپولودوتوس 1 و میناندر است که درهم های (پول های قدیمی) نقرۀ ایشان ازکندهارمعلوم است. میناندر را میتوان احتمالا با خصوصیات عمده از اثر بودیستی نوشته شده در پالی (هندی میانه) تشخیص کرد که بنام میلینداپانها یاد میشود. نام میناندر در یک کتیبه نیز دیده میشود که در باجور، شمالغرب پشاور یافت شده است. این یک متن پراکریتی درخط خروشتی دربالای یک جعبۀ ستیتایت میباشد.
تحول دودمانی گریکو- بکتریان و هندو- گریکها از اوایل سدۀ دوم بدینسو بسیار روشن نبوده و ممکن است شهزادگان زیادی بطورهمزمان سلطنت نموده باشند. یکی ازمظاهردلچسپ، این واقعیت است که آنها دو معیار برای سکه های ایشان بکارمیبرند. آنها درشمال هندوکش سکه های با معیاروزن آتن و قهرمانان یونانی ضرب میزنند، درحالیکه درجنوب کوهها سکه های با معیار وزن هندی و قهرمانان یونانی و پراکریت (آخری با خط خروشتی) ضرب میزنند. سکه های مسی که درجنوب کوهها ضرب میشوند دراول تقلید شکل مربعی یا مستطیلی سکه های مسی موریا میباشد. سکه های نقرۀ دایروی اند، بغیر از یک نوع که توسط اپولودوتوس 1 ضرب شده و مربعی است.
زندگی مذهبی در ایران شرقی پس از آمدن یونانیان، مثل جاهای دیگر، بواسطۀ عقاید یونانی و محلی، و سنکریتیزم این دوعنعنه مشخص میشود. درپهلوی نامهای خدایان عمدۀ یونانی مانند اپولو، ارتیمیس، اتینا، دایونیسوس، هیلیوس، هیراکلیس، زیوس وغیره که در بالای سکه ها و درکتیبه ها ذکرشده، کوشش بعمل آمده تا این خدایان یونانی با خدایان محلی ایرانیان تشخیص شوند. باینترتیب اهورامزدای ایرانی به زیوس ربط داده میشود؛ ویریتراگنا با هیراکلیس تشخیص شده؛ میترا با هیلیوس و اپولو مقایسه شده؛ و نانا با ارتمیس ربط داده شده است.
تماسهای بیشتربا نیم قارۀ هند نیز ورود عناصرهندی را بمیان میآورد. قرارمعلوم بودیزم درحال گسترش بوده است: دراینجا یک گنبد (پشته دفن بودیستی مشمول یک اثرمقدس) تصویرشده دربالای سکه های حاکمان هندو- یونانی اگاتوکلیس از سدۀ دوم ق م وجود دارد. بعلاوه، خدایان هندو نیزخود را بظهورمیرسانند. یکی ازسکه های ضرب شده توسط اگاتوکلیس دربرگیرندۀ تصویر واسودیوا کرشنا (ویشنو) میباشد.
عبادت خدایان محلی درمعابد محلی ادامه مییابد. یکی ازاینها دراین اواخردر تخت سنگین، بامتداد سواحل شمالی دریای پنج در تاجکستان فعلی حفر شده است. در اینجا دربین دریافت های دیگر، یک متن نذری با یک کتیبه یونانی یافت میشود با توضیح اینکه این یک هدیه به خدای ایرانیان، وخشو(اکسوس) است. نام ستایشگر ایرانی اتروسایکه بوده و نقش خدای یونانی، مارسیاس است که یک توله دوگانه می نوازد. خدایان- شهری محلی نیزعبادت میشوند. ایوکراتیدیس سکه های با تصویر کاپیسا، الهه شهر باعین نام (بگرام فعلی) ضرب میزند. او(زن) بنحوی تصویرشده که قابل مقایسه با زیوس نشسته در بالای یک تخت است اما علاوه نمودن یک فیل ویک چایتیا (معبد هندی) افزود کنندۀ یک فضای مشخص هندی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر