فصل 9 – فرمانروایان شمال (بخش دوم)
صعود کوشان ها
درسدۀ اول عصرفعلی، یک دودمان جدید قدرتمند درافغانستان شمالی و گندهارا ظهورمیکند. اینها کوشانها اند. منشای آنها در بین امواج مهاجرینی قراردارد که اکثریت آنها دارای منشای سکائیانی اند که در سالیان آخرداخل فلات شده بودند. اکثریت این تازه واردان درجلگه ها و امتداد دامنه کوههای بکتریا در شمال و جنوب آمودریا مستقرشده ومرکزاصلی قدرت کوشانها نیزدراینجا قراردارد. اینها متعاقبا از بکتریا وازطریق هندوکش بطرف وادی کابل و گندهارا گسترش مییابند. بالاخره کوشانها برقسمت زیاد هند شمالی و حصص بزرگ جنوب آسیای میانه تسلط مییابند. ولی نام ایشان به سختی درمنابع قدیمی ذکرشده است. درعوض، آنها بعضی اوقات بحیث بکتریان قلمداد شده اند که یاد آور آثارهیرودوتس و ستیزیاس است، زیرا ایشان نیز نام بکتریان را برای نشاندادن حتی امواج بسیارقبلی سکائیان بکاربرده اند.
یکی ازشاهان مشهورکوشان، کنیشکا نام دارد که درسدۀ دوم م حکومت کرده ودر منابع بودیستی بحیث یکی از بزرگترین مروج دین بودائی شناخته شده است. از اینکه این شهرت برواقعیت استواراست یا نه، نامعلوم است؛ چیز روشن اینستکه در دوران کوشانها، از اواخر سدۀ اول تا اوایل سدۀ سوم م، بودیزم ازشمالغرب هند از طریق افغانستان عمیقا بداخل آسیای میانه گسترش مییابد. افغانستان در زمان کوشانها واقعا به چهار راه آسیا تبدیل میشود.
غلبۀ کوشانها درمسیرمهاجرین سکائی ومربوطین آنها ادامه مییابد که درسالیان قبل از صحراهای آسیای میانه بداخل حصص شرقی فلات ایران و جلگه های شمال هند گسترش یافته بودند. باینترتیب استقرار قدرت کوشان میتواند با تاریخ سکائیان اوایل هزارۀ اول و امپراطوری های بعدی مادها و پارسها مقایسه شود. تفاوت عمده اینستکه موج اولی سکائیان بطرف غرب حرکت میکند، درحالیکه موج دومی توسط پارتیان ممانعت شده وعمدتا بشرق یعنی بطرف نیم قاره هند حرکت میکند. درهردو مورد، سرزمینهای که امروز بنام افغانستان یاد میشود واقعا یک نقش محوری بازی میکند.
داستان صعود کوشانها بقدرت درمنابع متعدد چینائی گفته شده است. درآنها گفته میشود که کوشانها یکی از پنج گروه فرعی یوژی دربکتریای قدیم را تشکیل میدادند. در هوی هان شو (بعدا سالنمای هان)، داستان بدینگونه است:
"قبلا، وقتی یوه- چی توسط هسیونگ- نو شکست داده میشود، آنها به تا- هسیا (بکتریا؟) رفته و کشور را به پنج هسی هو(یبغو) تقسیم میکنند: هسین- می، کوئی- شوانگ، هیس (یا پا)- تون، و تو- می (ترمز؟). پس ازگذشت بیش ازیکصد سال، یبغوی کوئی- شوانگ، (بنام) چیو- چیو- چیوه، حمله کرده، چهار یبغو دیگر را از بین برده و خود را شاه میسازد. این سلطنت بنام کوئی- شوانگ یاد میشود. شاه بالای ان- هسی (پارتیا) حمله نموده و کشور کاوو- فو (کابل؟) را میگیرد. او همچنان پو- تا و چی- پین را نابود ساخته و آنها را کاملا مطیع میسازد. چیو- چیو-چیوه بعمر بیشتر از 80 سالگی وفات میکند. یین- کاو- چین بحیث شاه جانشین او میشود. او بنوبۀ خود تین- چو (هند شمالی) را از بین برده و یک جنرال را درآنجا جابجا میسازد تا آنرا تفتیش و اداره کند. از آنزمان یوه- چی بسیار ثروتمند و مرفه میشوند. (مردمان) تعداد زیاد کشورها دربارۀ شاه کوی- شانگ صحبت میکنند، اما درچین آنها را بنام تا یوه- چی یعنی نام قدیمی آنها یاد میکنند".
داستان سالنمای هان توسط سکه شناسی و شواهد دیگرتقویه میشود. سکه های مسی بسیارقدیم دربارۀ یک رهبرکوشانها، ظاهرا اشاره به هیراوس یا هیرائیس مرموز است باوجودیکه هویت آن نامعلوم است. سکه های او توسط سکه های کوجولاکدفیزیس تعویض میشود که ظاهرا چیو- چیو- چیوه (قیوجوکیو) منابع چینائی است. او یکی ازمعاصرین نزدیک گوندوفاریس است، زیرا سکه های او غالبا مضروب دوبارۀ شاه هندو- پارتیان ازجنوب هندوکش میباشد. این معلومات باضافۀ سالنامه چینائی نشان میدهد که کوجولاکدفیزیس وادی کابل را از هندو- پارتیان تحت گوندوفاریس و جانشین او، ابداگاسیس میگیرد که سکه های او نیز بطوروسیعی دراین قسمت یافت میشود. فرمانروایان کوشان احتمالا قلب سرزمین گندهارا را تا شرق، از آخرین فرمانروای هندو- پارتیان یعنی ساسان میگیرد. به اینترتیب، کوجولاکدفیزیس اولین فرمانروای شمال وجنوب هندوکش پس ازسقوط گریکو- بکتریان میشود.
مطابق هوهان شو و اگر تشخیص های ما صحیح باشد، کوجولاکدفیزیس توسط ینگاوژین (یین- کاو- چین) جانشین میشود که امپراطوری کوشان را تا عمق نیم قارۀ هند توسعه میدهد. مسئله اینستکه هیچیک ازنامهای شاهان کوشان که ازسکه ها و منابع دیگرشناخته میشوند، به ینگاوژین اشاره نمیکند. شواهد سکه شناسی نشان میدهد که کوجولاکدفیزیس توسط شاهی جانشین میشود که دربالای سکه هایش خود را بنام "سوتر میگاس"، نجات دهندۀ بزرگ میخواند. سکه های مسی این "شاه بینام" از یک ساحۀ وسیع، بکتریا درشمالغرب تا متورا درهند شمالی وسعت داشته و او واقعا فرمانروای کوشان است که یک سیستم مسکوکات منظم را در سراسر مپراطوری معرفی میکند. قبل از آن، کوجولاکدفیزیس بسهولت انواع متعدد سکه های مروج بواسطه اسلاف خویش درسرزمینهای مختلف تحت قیادت خویش را تقلید میکند. سکه های مسی "امپریال" جدید سوترمیگاس نشاندهندۀ سر اشعه دار(فرضی) میترا دریک روی ویک مرد اسپ سوار در روی دیگر است (یعنی ادامۀ عنعنۀ قبلی توسط حاکمان ساکا که ازیس و ازیلیسیس شروع کرده بودند). در اینجا تنوعاتی وجود دارد، اما یک صفحه تمام سکه ها حامل قهرمان یونانی "شاه شاهان، ناجی بزرگ" (سوترمیگاس) است. حاکم هندو- پارتیان جنوب افغانستان، پاکوریس، این نوع را دوباره ضرب زده و باینترتیب نشاندهندۀ استقلال افغانستان جنوبی و کرونولوژی نسبی دو حاکم میباشد.
هویت سوترمیگاس بالاخره شاید با کشف مارچ 1993، یک کتیبه شگفت انگیز بدست آید که در نزدیکی دهکده رباتک، حدود 40 کیلومتر در شرق سمنگان (ایبک)، در شمال افغانستان یافت میشود. این متن مربوط به دوران کنیشکا، مشهورترین شاه کوشان سدۀ دوم م است. متن باوجودیکه خواندن آن عاری از مشکلات نیست، به پدر جد کنیشکا بنام کوجولاکدفیزیس، به پدرکلانش بنام ویما تک (تو) و پدرش ویما کدفیزیس اشاره میکند. اگراین خواندن درست باشد، میتواند سوترمیگاس را با ویما تک (تو) مشخص کند. ازاینکه او نیز باید با ینگاوژین هو هان شو تشخیص شود یک نقطۀ مبهم است. بسیارممکن است این نام درمنابع چینائی بصورت نادرست نقل شده باشد. همچنان ممکن است نام چینائی افاده کنندۀ یک عنوان یا نام دیگر شاه باشد.
کوشان های بزرگ
سوترمیگاس یا ویما تک (تو) بواسطه ویما 2 کدفیزیس و مشهور به کوشان های بزرگ جانشین میشود: کنیشکا، هویشکا و واسودیوا. ویما 2 کدفیزیس اولین کسی است که درپهلوی سکه های مسی، سکه های طلائی نیزعرضه میکند. او در انجام این کار بطورآگاهانه اوریاس رومیان را تقلید میکند. اما یکجا با تمام کوشانهای دیگر، او سکه های مسی عرضه نمیکند، طوریکه عنعنه گریکو- بکتریان، هندو- یونانی و پارتیان بوده است. سکه های طلائی با ارائه شیوا، خدای هندیان (بنام اویسو) در یک روی آن مشخص میشود. درروی دیگرآن یک شخص نشسته یا سواربا یک جامۀ سنگین و بوتها بمقابل یک مصلح (که ظاهرا نشاندهندۀ شاه است) میباشد. سکه های طلائی ویماکدفیزیس یکجا با سکه های پسرش کنشکا درجاهای دیگر، درمکان مقدس بودیستی شیوه کی، 11 کیلومترجنوب کابل یافت شده است. یکجا با این سکه ها که در یک ظرف ستیتایت (سنگ صابون) دربین مخروبه های یک گنبد (ستوپه) یافت شده، یک سکه طلائی امپراطوررومی، تراجان (98- 117 م) وجود دارد، بدین معنی که این ذخیره گاه با سکه های ویماکدفیزیس پس از 98 م ساخته شده است.
سکه های طلائی کنیشکا، جانشین او دریک روی نشاندهندۀ شاه ایستاده درقلاب آسیای میانه است. درروی دیگرآن خدایان متعدد هندیان، یونانیان یا ایرانیان تصویر شده اند. بآنهم معبودان ایرانیان غبله داشته واین بخصوص درمورد سکه های مسی کنیشکا صدق میکند. اینها شامل میورو(میترا)، موا (مون یا مهتاب)، آتشو(آتش) و وادو(باد) بکتریان میباشد. شیوای هندیان و اصلا نانای بین النهرین نیزبعضا تصویرشده اند. قهرمانان سکه های اولیه کنیشکا درزبان و خط یونانی اند، اما درسکه های بعدی، خط یونانی برای نوشتن بکتریان استعمال میشود. اینها وسکه های دیگرنشاندهندۀ تنوع عقاید دینی درامپراطوری کنیشکا و درعین زمان تضعیف کنندۀ شهرت عنعنوی کنیشکا بحیث بزرگترین مروج عقیدۀ بودیستی است. بگمان اغلب معلوم میشود او مانند تعداد زیاد سیاسیون قبل و بعد از خودش، کاملا فرصت طلب و درجستجوی حالاتی بوده که بصورت بهتری بتواند قاعده قدرت خود را تقویه کند.
درزمان هویشکا، جانشین کنیشکا، تولید سکه های طلائی کنیشکا باقی میماند اما سکه های مسی اومتفاوت اند. اینها نشان دهندۀ سه نوع دریک روی آنست. شاه در بالای یک فیل، شاه نشسته با پاهای متقاطع و شاه خمیده دربالای یک کوچ (مسند). سکه های هویشکا، یکجا با سکه های ویما 2 کدفیزیس و کنیشکا درآهین پوش توپه (گنبد)، حدود 2 کیلومترجنوب جلال آباد یافت شده اند. یکجا با این سکه های کوشان، یکتعداد ایوری رومی نیزبدست آمده که شامل سکه های امپراطورهای دومیتیان (81- 96 م)، تراجان (98- 117 م) وسبینا همسر هادریان (117- 38 م) بوده ونشاندهندۀ قدامت خزینه درحوالی 117 م است.
هویشکا بواسطۀ واسودیوا جانشین میشود که آخرین باصطلاح کوشان های بزرگ میباشد. نام او(سانسکریت – واسودیوا) با کرشنا خدای هندیان (پسر واسودیوا) مطابقت دارد که تناسخ دوبارۀ ویشنو است. او بطورعمده دو نوع سکه طلائی ضرب میزند. اولی نشاندهندۀ شیوا و یک نرگاو درعقب و شاه ایستاده بمقابل یک مصلح درروی آن است، یکنوع سکۀ که درسرزمینهای غربی نیز پس ازسقوط کوشانها مشهور باقی میماند. نوع دیگر نشان دهندۀ برتخت نشانیدن (بکتریان) اردوکشو(ویریتراغنا) درعقب وحامل یک قهرمان براهمی است. سکه های آخری بعدا توسط شاهان هندی بشمول آنهای که مربوط به دودمان قدرتمند گوپتا درشمال هند بودند، تقلید میشوند. سکه های مسی واسودیوا و جانشینان او تنوع بزرگی را نشان میدهند که دربرگیرندۀ سکه های دارای شیوا و نرگاو و سکه های دارای اردوکشو است.
وسعت کنترول کوشان درافغانستان فعلی هنوزنامعلوم است. شکی وجود ندارد که شمال کشور(بکتریای قدیمی) و وادی کابل اکثر اوقات تحت سلطۀ کوشان بوده است، اما ازاینکه جنوب وغرب هم گاهی تحت تسلط کوشان قرارداشتند نامعلوم است. غرب احتمالا بصورت ظاهری خود مختارمانده است. دراینجا شاهان هندو- پارتیان درمناطقی بنام ساکاستان به حکومت خویش ادامه میدهند. باینترتیب، سلطنت کوشان درکوتلهای اطراف کوههای هندوکش متمرکز بوده و ساحۀ کابل دارای اهمیت خارق العاده میباشد که دربرگیرندۀ محورامپراطوری و وصل کنندۀ جلگه های حاصل خیز بکتریان درشمالغرب با جلگه های هند در جنوبشرق است. قرارمعلوم سرزمین های جنوب افغانستان فعلی دراختیارساکاها و اربابان پارتیان ایشان باقی مانده اند.
آثار کوشانیان
یکی از با ابهت ترین آثار کوشانها درافغانستان، معبد شاهانه سرخ کوتل درشمال کوتل های هندوکش و نچندان دور از جنوب رباتک است. در اینجا یک راهزینه (پلکان) تاریخی بارتفاع حدود 55 متر قرار دارد که در چهار پرواز بیک جایگاه مقدس در بالای کوهی میرسد که ناظر جلگه های وسیع است. در پای راهزینه یک دیوار بزرگ وجود دارد که ازطریق یک پرواز طویل زینه های دیگر تقرب نموده و با احتیاط درتطابق به باقیماندۀ مجموعه ساخته شده است. مکان مقدس بحیث یک معبد ساخته شده و به مقام سلطنت الهی حاکمان کوشان اهدا شده است. باینترتیب این میتواند یکی از سلسله معابدی باشد که درسراسرامپراطوری کوشان اعمارشده است. درونخانۀ (حجره) عمده دربالای قدمها (شکل 8) اکثرا بحیث یک معبد آتش توضیح میشود، اما سندی وجود ندارد که آنرا تقویه کند، آتش در درونخانه میتواند "دودمانی" باشد نسبت باینکه "الهی" درنظرگرفته شود.
پلان کامل مجموعه و تکنیکهای ساختمانی آن توسط کاوشگر، باستان شناس فرانسوی، د. شلومبرگر عمدتا دارای خصوصیات ایرانی توصیف میشود، با وجود برجهای مستطیلی (سبک یونانی) و سایرمظاهریونانی آن. دریافتهای دیگر ساحه که بین سالهای 1952 و 1963 کندنکاری میشود نیز شهادت برخصلت ایرانی/ کوشانی آن دارد. در بالای جایگاه مقدس بقایای سه مجسمه یافت شده که احتمالا نشان دهندۀ حاکمان کوشان بوده باشند که دریک موقعیت قدامی نشان داده شده اند. آنها ملبس با شلوارها و یک جامۀ دراز میباشند. باینترتیب گمان نمیرود که مجسمه ها یونانی یا رومی باشند. مشابهاتی نیز بطرف غرب پیدا میشود، درهنر پارتیان که بر باقیماندۀ فلات ایران تسلط داشتند. تمثالهای سرخ کوتل نیز تا اندازۀ زیادی نشان دهندۀ مجسمۀ کنیشکای مشهور از متورا درهند شمالی است. کتیبه بالای جامۀ این تمثال میگوید: "شاه بزرگ، شاه شاهان، اعلیحضرت کنیشکا".
ساحه دربرگیرندۀ یکتعداد کتیبه های با خط یونانی، اما درزبان بکتریائی (ایرانی)، بسیار مشابه به متن فوق الذکر رباتک است. یکی ازاین متن ها بنام کتیبه بزرگ ارائه کنندۀ کنیشکا اونیندو "کنشکای پیروزمند" است که در مدخل عمدۀ راهزینه قراردارد. متن میگوید، معبد اصلا بنا به فرمان کنیشکا اعمار شده و توسط یک ناظر محلی بنام نوکونزوک پس از یک دورۀ زوال اعاده شده، وقتیکه آبرسانی به معبد خشک میشود. نسخه های قبلی متن در بین دیوارهای چاه در پای راهزینه یادگاری بطور پراگنده یافت شده است.
یک متن دیگرکوشان با نسخه های متعدد در1967 درجوارجلگه دشت ناورحدود 50 کیلومترغرب غزنی و جنوب آبریز هندوکش کشف شده است. بتعداد مجموعی 5 کتیبه بیک ارتفاع بیش از4000 مترجا داده شده اند. متاسفانه خواندن متن ها هنوزمشکل بوده و حتی معلوم نیست این کتیبه های که با زبانها و خط های مختلف اند، دربرگیرندۀ عین پیام باشند. یک نسخه درعین خط یونانی و زبان بکتریائی نوشته شده که در سرخ کوتل و رباتک بکار رفته است. در پهلوی آن ظاهرا یک متن مشابه درهندی میانه و با خط خروشتی قراردارد. عین متن نیز در یک زبان ناشناخته (شاید ساکائی) و ظاهرا با خط خروشتی نوشته شده است. دو کتیبه دیگر بالترتیب درخط یونانی و خروشتی هستند، اما خواندن ایشان ناممکن است. متن های بکتریائی و هندی میانه اشاره به ویما دارد، اما از اینکه این ویماکدفیزیس یا اسلاف او، ویما تک (تو) میباشد، هنوزنامعلوم است. موقعیت این کتیبه ها دارای اهمیت زیادی است. دراینروزها این قسمت افغانستان بسیار کم جمعیت میباشد، اما درزمان کوشان ممکن است وضع بسیارمتفاوت بوده باشد. حفریات باستان شناسی درین قسمت افغانستان شاید یکروزی این مسئله را روشن سازد. یکی ازساحات بسیارشگفت انگیزکه منتظرکاوشهای باستان شناسی میباشد وردک، حدود 30 کیلومتردرشمالغرب کابل است. سرویها نشان نشان داده اند که ساحه بازتاب دهندۀ یک مسکونه بزرگ شهری استحکام یافته با پلان منظم کوچه هاست. درخارج استحکامات بقایای ساختمانهای دیگری قراردارد، بشمول یکتعداد گنبد ها وچیزیکه معلوم میشود یک مجموعۀ رهبانی باشد. از یکی از این گنبدها یک جعبۀ مقدس نوشته دار بدست آمده که فعلا درموزیم برتانیه است.
حفریات بگرام درشمال کابل نشاندهندۀ وسعت تماس های کوشانیان با دنیای خارج است. بگرام یا کاپیسای قدیم در ساحۀ واقع شده که دارای اهمیت فوق العاده ستراتژیک برای کوشانها و دربرگیرندۀ خط زندگی بین ملکیت های بکتریان و نیم قارۀ هند بوده است. اهمیت کاپیسا نتنها ستراتژیک، بلکه اقتصادی نیزبوده است. در دوران کوشانیان، سرزمین افغانستان با راه مشهور ابریشم در بین شرق نزدیک و چین ارتباط داشته است. خود راه ابریشم ازشمال افغانستان فعلی از طریق سغدیای قدیم عبورمیکند، جائیکه امروزشهرهای بخارا وسمرقند قراردارد، بآنهم یک شاخۀ راه ابریشم ازطریق افغانستان به نیم قارۀ هند میرود. لذا یکتعداد کالا و امتعه چینائی از طریق افغانستان فعلی به وادی اندوس و معکوس آن انتقال میگردید: اجناس غربی ازطریق بحربسواحل هند آورده شده و یکجا با اجناس هندی بشمال یعنی بجنوب آسیای میانه و به چین انتقال مییابد. درزمان های جنگ بین امپراطوری روم و پارتیان، مسیرجنوبی ازطریق ملکیتهای هندی کوشانها از توجه خاصی برخوردار بوده است، زیرا اجناس میتواند توسط کشتی ها ازطریق سواحل بحیرۀ سرخ مصر به هند و معکوس آن انتقال داده میشود.
ساحۀ بگرام حدود 50 کیلومتر در شمال کابل و حدود 8 کیلومتردرشرق چاریکار فعلی درنزدیکی تقاطع دریاهای پنجشیر وغوربند واقع است. این ساحه بطورقسمی توسط باستان شناسان فرانسوی بین 1936 و 1946 کاوش شده که شامل یک ساحۀ حدود 800 متر از شمال بجنوب و حدود 450 متر ازشرق به غرب است. درشمال غرب، ارگ یا برج عبدالله قراردارد که میتواند مربوط به دورۀ هخامنشیان باشد. درجنوب، یک تعمیربزرگ وشاید یک قصر وجود دارد. استحکامات مسکونه از خشت های خام مربع شکل دربالای یک تهداب سنگی اعمارشده است که تا اندازۀ زیادی تعقیب کنندۀ عنعنۀ معرفی شده توسط یونانی هاست. دیوارها بواسطۀ برج های مربع مستحکم شده اند، بازهم مطابق عنعنۀ غربیها.
شگفت انگیزترین دریافتها ازاین ساحه مشمول یک مجموعۀ بزرگ اشیای هنری ازقبیل یک مجسمه برنجی سیراپیس/هیراکلیس و یکی از هارپوکراتیس، عاجهای هندی، انبار رنگ لاک چینائی و شیشه های غربی میباشد. گروه آخری شامل گلدان شیشۀ شفاف بارتفاع 18 سانتیمتر با نقوش انحنائی ونشاندهندۀ فانوس دریائی (چراغخانه) فرعون الکساندریه، یکی ازعجائب هفتگانۀ جهان است. دریافت تاریخ تمام این اشیا مشکل است. بصورت عام اشیا باید دردوران بین سده اول ق م و اوایل سدۀ سوم م جا داده شده باشند. موقعیت فعلی این اشیا نامعلوم است، اینها در موزیم کابل قرارداشتند که دراوایل سالهای 1990 مورد غارت وچپاول قرار گرفت.
هنر گندهارا
یافته های فوق نشان میدهد که امپراطوری کوشانی درتماس نزدیک با انکشافات درغرب بوده است. این میتواند بواسطۀ چیزیکه بنام هنرگندهارا یاد میشود، واضح شود که در گندهارای قدیم (و ماورای آن در اوایل سده های هزارۀ اول و بعد تر) شگوفان بوده است. هنر گندهارا عمدتا بواسطۀ امتزاج عنعنات یونانی- روم و هندی مشخص میشود. سه گوشی (بالای پنجره) منحنی بومی درجوار سنگفرش (پایه) مثلثی قدیمی استعمال میگردید. ستونهای چهارگوش دایروی با یک مرکز زنگوله مانند عنعنۀ هندی مورد استعمال میماند، اما ستونهای هموار قدیمی با یک مرکزکورنیتان (قرنتی) نیزبسیارمشهوربوده و بعین ترتیب مایه های اصلی قدیمی بشمول ترایتون ها و پوتی با گلدسته ها. این سبک هنری انتخابی در گندهارای قدیمی انکشاف نموده و نام آن بزودی به سرزمینهای دوردست توسعه مییابد که بامتداد مسیرتجارتی بین هند شمالغربی ازطریق افغانستان و آسیای میانه بطرف چین یافت میشود.
درسده های اول هزارۀ اول هنر گندهارا بواسطۀ هنرمندان و برداشتهای هنرمندانه دنیای رومی تغذیه گردیده و واضح است که کوشانها درتماس نزدیک با انکشافات در مدیترانه بوده اند. من باین نقطه قبلا اشاره کرده ام، بارتباط معرفی سکه های طلائی توسط شاهان کوشان که بطورواضح تقلید ضربهای رومی بوده است. بآنهم با گذشت زمان، نفوذ غربیان با عرصه های مهم نفوذ ایرانیان، هندیان و آسیای میانه تعویض میشود. نفوذ هندیان قویتر شده و پالایش و ظرافت (ریزه کاری) هنر گوپتای هند شمالی که بین اوایل سده های چهارم و اواخرششم م شگوفان شده بود دراکثریت محصولات هنری افغانستان یافت میشود. در وایهای منزوی افغانستان کنونی مانند فندقستان بامتداد دریای غوربند، ساختن مجسمه های بودا و رنگ آمیزی تا این اواخریعنی سدۀ هفتم م جریان داشته که تقریبا کاملا "هندی" است.
هنرگندهارا مهمترین هنربودیستی است. وفرت مجسمه های بودا یکجا با نقوش، تصویرکنندۀ قسمت های اززندگی و تجسم های مختلف اواست. شهرت آن نشانۀ قدرت دین بودیستی دراین قسمت جهان درسده های اولیه هزارۀ اول است. دراول، بودا عمدتا بواسطۀ سمبولهای مانند تاج وتخت یا قدمگاه اونشان داده میشد. مفکورۀ ترسیم بودا بحیث یک شخص که تقریبا بطورهمزمان در گندهارا و وادی گنگا (باصطلاح هنر متورا) انکشاف میکند مربوط به جنبش روبانکشاف درسده های اولی عصرفعلی بارتباط فداکاری شخصی میباشد. این جنبش بعدا درسراسر هزارۀ اول، باعث تعویض هینایانه (یک اصطلاح زیان آوربمعنی "وسیلۀ نقلیۀ کوچک") شاخۀ بودیزم که تاکید بالای حکمت دارد، توسط شاخۀ مهایانه ("وسیلۀ نقلیۀ بزرگ") میشود. شاخۀ آخری بیشتربا ستایش شخصی بودا و فرستاده های او سر و کاردارد. باینترتیب درهنرهای اولیه گندهارا، مجسمه ها اکثرا دربرگیرندۀ تصاویرخود بودا (بودا ساکیامونی) یا بودای آینده (مایتریا) بوده است. بعدا مجسمه های وجود دارند که بنام بودهیساتواس یاد میشوند، طورمثال اوالوکیتیشوارا که اکثرا با یک نیلوفر(درخت سدر) دردست چپ او ترسیم شده است. بودهیساتواس موجودات افسانوی اند که جای خویش دربهشت را نفی کرده و تجسم دوباره پیدا میکنند تا تمام موجودات روی زمین را کمک کنند. درهنرگندهارا، بودهیساتواس غالبا بحیث شهزادگان زمان خویش تصویرشده اند که ملبس با دامن های مردانه، عمامه ها و مقدارهنگفت جواهرات میباشند. ظهورآنها میتواند بخوبی نشانۀ پشتیبانان باشد، کسانیکه فراهم کنندۀ وسایل برپا کردن مجسمه است.
دراوایل هنرمندان گندهارا برای محصولات خویش ازسنگ و بخصوص شیست آبی و فیلایت سبز منطقه استفاده میکردند. بآنهم کاربرد این مواد مشکل بوده و در سالیان بعدی صنتعگران تقریبا بطوراستثنائی از پلستر گچ و چونه استفاده میکنند. این انکشاف غالبا بازتاب نفوذ (ایرانیان) غربی میباشد. این میتواند دلیل خوبی باشد، چون استعمال گچ درآنزمان درایران بسیارعام میباشد. بعلاوه، باید درک کرد که محصولات هنری مهندسان و صنعتگران گندهارا بصورت وسیعی دارای رنگ روشن اند. درتپۀ مرنجان درشرق کابل باقیمانده های یافت شده که تا هنوزبا گچ پلسترپوشانیده شده و با رنگهای گلابی، سرخ، نصواری و آبی رنگ آمیزی شده اند.
سیاحان چینائی دراین منطقه درهزارۀ اول م ازتعداد زیاد یادگارهای تاریخی صحبت میکنند. اکثریت این یادگارها باوجودیکه ویرانه ها اند، امروزهم میتواند دیده شود.ستوپه (گنبد) ها و ویهارا ها یا سنگاراماها (صومعه ها) شواهد رفاه و آسایش جوامع بودیستی اند. یکی ازاین مجموعه ها درجنوبشرق کابل درگلدره قراردارد (شکل 9). این شامل دو گنبد و یک صومعه مستحکم شده است که بصورت عام مربوط به سده های سوم و چهارم م است. درجوارآن، نزدیک دهکده شیوه کی، مخروبه های یک گنبد و صومعه دیگرقراردارد. منار چکری بارتفاع ستون 19 متر و تاجگذاری شده توسط یک مایه اصلی نیلوفر و اصلا شاید هم سمبول بودیستی چرخ (سانسکریت –چاکره) فوق العاده دلچسپ وتماشائی است، که حدود 15 کیلومتردرجنوبشرق کابل و در بالای یک کوتل ناظربر وادی کابل ایستاده است. این برج درمارچ 1998 سقوط کرد. ستون انگشت نمای دیگردر نزدیکی آن، سرخ منار بود که درسال 1964 فرو ریخت.
درخود کابل، یک صومعه و گنبد درسال 1930 دربالای یک تیغۀ کوه شیردروازه یافت میشود (کوهی که مرز جنوبی کابل را میسازد). این نشان میدهد که شهرکابل یا حد اقل یک مسکونه دراینجا باید مربوط به دوران قبل از اسلام باشد. صومعه مشهوردیگربودیستی در شترک، حدود 65 کیلومتر شمالشرق کابل و حدود 4 کیلو مترشمال بگرام/کاپیسا واقع است. مخروبه های بامتداد دریای پنجشیرواقع بوده و توسط باستان شناس فرانسوی درحدود 37/1936 حفرشده اند. این شامل صومعه اصلی وحدود ده گنبد است. تعمیرات با نقوش حجاری شیست و ترسیم زندگی بودا تزئین شده بودند.
یک مرکزبسیارمهم بودیستی، هده است که در یک جلگه هموار حدود 8 کیلومتر جنوب جلال آباد فعلی واقع است. این عبارت از نگاراهارای نویسندگان هندی و چینی است که یک محل مقدس برای بودیستها بوده و تعداد زیاد زایرین را بخود جلب میکند. این شاید مهمترین مسکونه درساحۀ جلال آباد درجریان نیمه اول هزارۀ اول بوده و مخروبه های آن یک مساحت حدود 15 کیلومترمربع را احتوا میکند. در سراسرمحل خرابه های (بیش از1000) گنبد، صومعه ها و تعمیرات دیگر قراردارد. کاوشهای ازسال 1923 ببعد شامل تعداد زیاد مجسمه های گچی، جعبه ها، سکه ها و کتیبه ها است.
مرکزعمدۀ دیگرهنربودیستی عبارت ازوادی مشهوربامیان است (شکل 10). این وادی حدود 240 کیلومتردرغرب کابل و در یک ارتفاع حدود 2500 متر ازسطح بحردر وسط کوههای افغانستان قراردارد. خود وادی حدود 4.5 کیلومترازشرق به غرب و تقریبا 3.5 کیلومترازشمال بجنوب وسعت دارد. درجوارآن وادیهای دیگر با بناهای مشابه بودیستی، طورمثال فولادی و ککرک وجود دارند. وادی بامیان بامتداد معبرعمده ازطریق هندوکش قرارداشته و بحیث یک منطقه (پایگاه) نمایشی حد اقل از زمان یونانو- بکتریان بکاررفته است. چون یکتعداد سکه های ایشان در وادی یافت شده است. سمت سنگی شمالی وادی بامیان توسط غارهای مصنوعی مثل خانه زنبور بوده که بمنظور محله های رهایشی، جلسات و مقدسات برای بودیستهای زندگی کننده درآنجا خدمت میکند. چیزبسیار بی همتا، باوجودیکه حالت موجود آنها نامعلوم است، دومجسمۀ عظیم بودا است. یکی که درشرق قرار دارد بارتفاع 55 متربوده و احتمالا بزرگترین مجمسه درجهان است (شکل 11). حدود 1500 متربطرف غرب، مجسمۀ دیگری وجود دارد که ارتفاع آن 38 متر است. هردو مجسمه نتنها ازنقطۀ نظرارتفاع از دلچسپی بزرگی برخورداراست. بلکه هر دو مجسمه باید بطوردرخشانی رنگ آمیزی شده باشند. دیوارهای غارها که درآنها مجسمه ها قراردارند با رنگها تزئین شده اند؛ رسامی غار بودای کوچک یاد آور هنر ساسانیان ایران، بخصوص ازسده های ششم وهفتم میباشد. نقاشی های بامتداد بودای بزرگ سبک هندی دارند. مجسمه های بودا را نمیتوان به زمان نقاشی ها و رنگ آمیزیها مرتبط ساخت. آنچه بطور یقین میدانیم وقتی است که زایر چینائی، سوانژنگ این وادی را درحوالی 632 م می بیند، هردو مجسمه درآنجا بوده اند. چیزیکه بسیارمهم است، طبیعت گزینشی قسمت اعظم کار هنری بامیان است. اما با درنظرداشت خصلت ساحه و موقعیت آن در بین آسیای میانه، ایران وهند، زیاد شگفت انگیزنیست.
بامیان یگانه جای درافغانستان نیست که غارها دردل سنگ ها کنده شده و توسط بودیست ها مسکون شده اند. متاسفانه دریافت تاریخ این ساحات متعدد غالبا مشکل است. یکی از تماشائی ترین ساحات عبارت از تخت رستم در نزدیکی سمنگان (ایبک) در شمال کوههای هندوکش است که شامل یک مجموعه با یک گنبد و صومعه کنده شده درداخل سنگ است. غارهای دیگردرنزدیکی جلال آباد و در ساحه همای قلعه درجنوبغرب غزنی یافت شده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر